167
سلااااام

بازم یه شب اروم و یه روز خوب که تموم شد و پست شب

امروز حرف زدیم خندیدیم

قول دادیم راجبه اینده حرف زدیم

خاطرات امروز

تیپ کارگری

وروجک ناراحت نمیشه؟

مدل موهات،شبیه یه خواننده شدی

4 نفر ازت حساب نمیبرن تو از 2 نفر حساب میبری

خوبه دیگه تفاهم داریم

میثم سرکار گذاشت

همه به زندگی ما حسودیشون میشه

یه چیزی گفتی خیلی خوشحال شدم بدون اینکه خودت بفهمی منم به روم نیاوردم!!!!

S روی لباست

هردومون سرمون درد میکرد

صبح با هم اس دادیم

فک کنم الان ناراحتت کردم ولی تو چیزی نمیگی

اگه ناراحت شدیییی تروخدا ببخشیدااااا

امروز واسه اسباب بازیه شیطونو وروجک و سورپرایز من چوب خریدی

الان داری رو طرحش کار میکنی یه قاب عکس مثل آویزمون درست کنی


نويسنده : sina


عاشقانه

خواب بودم ...

با آویزمون

کلبه یه چوبی بالا درختمون شده اتاق من موقع خواب

آویزمون شده گوش تو

در گوشش میخونم...

میخونم که دوست دارم دوست دارم

محکم میگیرمش تو دستم

نزدیکش میکنم به قلبم

تا شاید بشنوی چقدر تند تند میزنه

باهاش حرف میزنم

واسش خاطره تعریف میکنم

بیدار شدم این اتفاق قشنگو که هرشب میوفته رو بنویسمش

و اومدم یه بازم تو دفترمون بنویسم

عاشقتم سنا  

دلمـ گرفتهـ

باز همـ چشمانمـ از یاد تو خیسـ میشود

اریــ باز همـ دلمـ برایتـــ تنگـ میشود

دلمـ برایتــ تنگــ شدهـ استــ بهـ اندازهـ تمامـ شبهاییـ کهـ بهـ یاد تو سرودمـ

برایـ آرامشیـ کهـ از دیدنـ تو میافتمـ 

از نگاهتـــــــ

از لبخندتـــــــــــ

از دستانـ گرمـ تو

منـ دلمـ برایـ شنیدنـ صدایـ تو سختــــ تنگـ استـــ

بهـ اندازهـ تمامـ نفسـ هاییـ کهـ بیـ منـ کشیدهـ اییـ

دلمـ برایتـ تنگـ شدهـ استــــــ

 

خیلییییی دوست دارم

 


نويسنده : sina


166
سلاااااااااام بر عشقم

خوبی عزیزم؟؟

ساعت ۹ شد ما بازم اومدیم

دیشب خیلی خوش گذشت

خدافظی که کردیم رفتم بیرون

سنا هوایی بووودااا

مه گرفته بود هیچی جز ماه دیده نمیشد چراغاش ماشینای که فلاشر میزدن هم دیده میشد  

جات خالی بود سنا جدی میگم

بزرگترین آرزوم اون لحظه اون بود که کنارم تو سرما راه بری

خیلی حال میداد

خب امروزم که روز خوبی بود

بریم سراغ خاطرات امروز :

 پاچه خواری

لباس در مهمونی های مختلف

تعریف و تمجید خیاطی سنا

ببخشید خیلی خسته بودم

لباس شیطون تو بغلت

هیچکس احساسی بودن پسرارو نمیبینه

پسره در سن سگی

خونه درختی

گوشتو بیار

سر جفتمون میدرده سر به سر راه داره

بحث های شب شیرین میشن

آللاه هشکیمین ایشین بابا و مهدی آذره ورمسون

میثم بی جنبه

آرایشگاه ماشین ...سن اولاری هاردان تانیسان؟؟

اپی لیدی

ساغول دای

 


نويسنده : sina


167
سلاااام

یه شب مهتابی و بارونی و رمانتیک من اومدم پست امشبو بذارم

الان که دارم مینیویسم تو باشگاهی

امروزم مثله روزای دیگه خیلی خوب بود کلی خندیدیم حرف زدیم....

دلم میخواد همه ی روزای باهم بودنمون اینجوری باشه آمیییییییییییییییییییییین

امروز لباس شیطونو تموم کردم خیلی خوشگل شدههههههههههههه

لباسو گرفته بودم بغلم یه لحظه دلم گرفت و گریه کردم

خیلی حس خوبی دارم

خاطرات امروز

چنتا عکس از خودت بهم دادی

لباس ،رنگ

سازمانی چیزیه مثل اف بی آی

ثمین ذوق کرده بود فک میکرد لباس ماله اونه واسه اونم میدوزم

200 تا قایق

کار با چرخ خیاطی

گلر همون دروازه بانه؟

3 4 تا شد یه عالمه؟

میخواستی وب بدی(که دادی)

کار بلال فروشی

بحث راجبه اینکه فعلا کسی نباید بدونه

آویزو نشون دادی

کشتی






نويسنده : sina


تو به من نشون دادی...

زندگی  یعنی امید رو تو به من نشون دادی

میرسه صبح سپید رو تو به من نشون دادی

دست به دست از ابتدا رو پا به پا تو جاده هارو

معنی واژه مارو با تو ئم تا انتها رو تو به من نشون دادی

تو به من نشون دادی چطور سر پا به مونم

اگرم خوردم زمین پاشم چه آسون میتونم

تو به من نشون دادی چجوری از عشق بخونم

احتمالا میدونستی راهشو نمیدونم

تو به من نشون دادی دوست دارم چه رنگیه

جمله ی عاشقتم چه جمله ی قشنگیه

تو به من نشون دادی عهد همیشگی چیه

عاشق به قید و شرط قهرمان اصلی کیه

زندگی یعنی امید رو تو به من نشون دادی....

تو....


نويسنده : sina


تورا دوست دارم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و
برای نخستین گناه...
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم

 


نويسنده : sina


166
سلااااااااااام بر عشقم سناااا 

خوبی عزیزم؟؟

امشبم گذاشتم

تو رفتی لالای منم مینویسم میرم فوتبال منم میرم لالای

امظهر یه حرفایی زدیم که شاخ دراوردم

تقصیر من شد شرمنده

تا شب تو خودم نبودم تا اینکه شب زنگیدی حرفیدیم تو باشگاه بودم

زهرا هم که فهمید

خاطرات امروز :

صبح بیدار شدیم چتیدیم

موهامو از ته میزنم و لباس پسرونه میپوشم

ایران دا ایش ورمز

مامنت میگه نمیزنی بخاطر من میزنی؟

اوزوموز آچیلار بسه

بحث بد

ساده ایم جفتمونم

درون = باطن

یه ذره بد باش

 غذای سوخته

زهرا فهمید 

باشه نمیام خوارزمی راحت باش

کربن دوس داریم

سیگاره خانمان سوز

ترمیناتور

کلا شق

لیاقت...

کفلی داماد

کی منو میشناسه؟؟ خودمم نمیشناسم واللا

 


نويسنده : sina


گاهی وقتا...
گاهی اوقات

تکرار بعضی چیزا خوبه...

خوبه که تکرار شن

خوبه که به زبون بیان

هم به زبون بیان هم بهش عمل شه

اومدم اینجا دوباره به زبون بیارم

شاید تو عمل نتونم شایسته نشون بدم

ولی اومدم دوباره اینجا بنویسم...

عاشقتم سنا....

 


نويسنده : sina


عاشقانه

مث قایقی خسته تو دریا                     مث دیدن تو توی رویا

مث تیک تیک خسته ساعت                مث قصه ی تلخ صداقت

مث شب                                         مث گل توی گلدون

مث تصویر ماه توی بارون                     مث گریه ی تلخ دیوونه

دیگه چیزی ازت نمیمونه                     مث لحظه ی بارون و پاییز

مث چشمای خسته ی لبریز               مث اشکای ریخته روی گونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه                     مث بارون و ابر بهاره

مث لحظه ی خواب ستاره                  تورو دوس دارم

مث خاطره های پریده                       دو نگاه به هم نرسیده

مث شاعر و عشق و رفاقت                مث حس غریب نجابت

مث ترسه و گریه و خوندن                 همه خاطره هاتو سوزوندن

مث اشکای خواب شبونه                  دیگه چیزی ازم نمیمونه

مث لحظه ی بارون و پاییز                  مث چشمای خسته ی لبریز

مث اشکای ریخته روی گونه              دیگه چیزی ازم نمیمونه

مث بارون و ابر بهاره                        مث لحظه ی خواب ستاره
تورو دوس دارم                               تورو دوست دارم لبا لب


نويسنده : sina


سلااااام

بازم یه پست تاخیر خورده که صبح میذارم

امروز زیاد حالم خوب نبود

دفتر خاطره نوشتیم 

خاطرات امروز

دوستت سرکارت گذاشت بنوا دلم واست سوخت

میثم بهت گفته بود باهاش تو خوارزمی باشی

معدلمون یکی شد(البته من یه صدم بیشتر اوردم)

لواشک میخوردم

اطلاعات تخصصی

اوزوم قره

چوخ بیلمیش

عکس میثم کچل

دفترو 7 سال دیگه بهت میدم

الاکلنگ بازی

قلیون کشیدی

7 تیر 777 درخواست دوستی

من جای مامانت نقش بازی کردم و به یه نتیجه رسیدم روت خیلی زیاده

رضای ستاره

یکی از دوستامم ازدواج کرد

دوستت اومده بود دمه در

کاغذ خط خطی میکردم



نويسنده : sina